- داد خواست
- نامه ای که دادخواه بدادگاه بنویسد
معنی داد خواست - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عدالت طلبیدن، تظلم
کنایه از شکایت به دادگاه بردن و طلب عدل و داد کردن، دادخواهی کردن
عرض حال، مطالبه، شکایت
داد خواستن، در علم حقوق نامه ای که دادخواه به دادگاه بنویسد و دادخواهی کند، عرض حال
مواخذه، نکوهش
در خواستن خواستن خواهش، نوشته ای که در آن چیزی خواسته یا پیشنهاد شود
پیر سالخورده فرتوت، ضعیف ناتوان
کسی که به سبب ظلمی که بر او آمده داد خواهی کند آنکه به دادگاه داد خواست دهد مظلوم
باز خواست اعتراض: (جز این با منت هیچ وا خواست نیست که دیک ترازو دو من راست نیست) (نظامی)، اعتراض صاحب سند یا برات کش بهنگامی که برات نکول شود و یا از پرداخت آن خود داری گردد